جـــوان مـیـنـابــی

جوانان شهرستان میناب
Instagram

جـــوان مـیـنـابــی

جوانان شهرستان میناب

اسلایدر

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جـــوان مـیـنـابــی

فضایی برای معرفی هرچه بیشتر این شهر جنوبی ایران؛ همچنین تلاش برای معرفی آداب و رسوم، صنایع دستی، محصولات غذایی، کسب و کار و نوع گویش های مختلف این شهرستان به جوانان امروزی...

«مرجعی برای جوانان میناب»

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

شعر از :“یعقوب یزدان پناه” روستای گورزانگ


 “چیزی مپرس”

دیگر از آب کم و میناب من
چیزی مپرس
اصلأ از حال من و میناب من
چیزی مپرس

سنگ سختی خورده بر سر،مرگ مغزی گشته است

خواهش از غساله ودفن وکفن
چیزی مپرس

ذره ذره عضو آن را بندر از ما ها گرفت
یوسفی شد دیگر از آن پیرهن
چیزی مپرس

نخل و نخلستان و باغانش زبانزد بوده اند

حال از آن نخلان وباغان خفن
چیزی مپرس

تشنه لب ماندن دراین سن مرگ تدریجی توست

شاعراز آب و ازاین خشکی دهن
چیزی مپرس

بعد تو دیگر سراغ از ما نمیگرد کسی

زندگی بعد ازتو! أصلأ !خواهشأ
چیزی مپرس

زندگی بعد ازتو! أصلأ !خواهشأ
چیزی مپرس

شاعر”یعقوب یزدان پناه،گورزانگ”


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۵۱
میثم حسن زاده

 

      

نگهبانان مینابی ! کنید از من نگهبانی

                                                 
در این اوضاع آشفته از این احساس ویرانی

                                                       
شده دشتی پر از چاله،پر از کابوس وهم أنگیز

                                              

و از میناب آبادم نمانده جز بیابانی

                                                   
شدم مانند سهرابی که رستم زخمی اش کرده

              
و دلبستم به دارویی در این ایام پایانی

                        

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۷
میثم حسن زاده

بیوگرافی:

مرتضی نصیری گوکی متخلص به مجنون متولد ۱۳۴۰در قریه کریان از توابع شهرستان میناب بدنیا آمد در ۱۲سالگی اولین شعر خود را سرود،در۱۶سالگی در حالی که دوسال از مرگ مادر‌ش و پدرش میگذشت استعداد شعری خود را جست و جو کرد و به باروری آن پرداخت در اوج ۱۷سالگی او راهپیمایی های انقلاب اسلامی آغاز شد به صفوف مردم پیوست ،۱۸ساله بود‌که وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در ایام دفاع مقدس برای تحریک بسیجیان سلحشور به سرودن شعرهای حماسی به زبان فارسی و لهجه هرمزگانی در مجالس ،عزاها و محافل عمومی و صدا سیما هرمزگان پرداخت .

درسال ۱۳۶۰هجری در حین آموزش نیروهای اعزام به جبهه دست راست او از ناحیه مچ قطع گردید و صفوف جانبازان جنگ تحمیلی پیوست.

در سال۱۳۷۰تحصیلات و دوره ی راهنمایی را در میناب گذرانیده بود و دوره ی متوسطه را در حین خدمت نیز به پایان رساند و به اخذ درجه ی ناوسالاری سومی در نیروی دریایی سپاه مفتخر گردید

او در سال های ۵۹به عضویت انجمن شعر و ادب استان در آمد و در سال۷۳ اولین مجموعه شعر خود را به نام گپ گنوغ با دولهجه ی محلی و فارسی منتشر کرد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۴:۵۵
احسان دادی پور

میناب


 بروباران ای دو یار مهربان  

ای صفای باغ و گل از رویتان 

    

جمله اندر انتظار مهرتان          

بلبل و کبک و چنار و بوستان

 

دوریتان داده بس آزارمان     

خشکسالی ها نموده زارمان

 

رود میناب آنکه هرشام و سحر 

باغ و بوستان را نمودی پر ثمر

  

می نمودی آبیاری سر به سر 

دشت میناب عزیز پر گهر 


باغ های بهمنی گویی بهشت 

بازیاری آن ده مینو سرشت 


از دهوسطی تا گلشوار و « دهو»    

شهوار و مُغ بریمی تا کلو 


کردر و درباغ و دودو باصفا 

می نمودند مردمش شکر خدا

 

روستای با صفا گورزانگ بود 

مظهر لطف خدا گورزانگ بود

 

هم نصیرایی و تمبانو دگر 

باغگلان و تمب بساط و تمب گهر

 

دیگر آن بنذرک آن خاک عزیز 

هم دلالون و سُبهتی تا کمیز 


جملگی شاداب بود از آب تو 

آب شیرین و زلال و ناب تو 


 کودکان اشنو کنان در جوی ها 

در گُرَهگاهی بشستی روی ها 


ای همه عمران و آبادی زتو 

پاکی و لطف خدادادی زتو

 

تا تو بودی زنده ،شادی زنده بود 

خرمن و گنجشک و ماهی زنده بود 


اِشکَنِهری بود آوازش بلند 

تا به خرمن ناید از مرغان گزند

 

جوی تُمبِک پر زپیچ وتاب بود 

یک قلم پا ، چهَ بکنی آب بود

 

توی مشتا ، گونیون کُنگ حلو 

صف به صف بود از کلیبی تا چلو

 

کریان و راونگ بودی گلستان 

جای نیکو مردمان نکته دان 


تا که ناگه خشک سالی شد پدید 

رخت بست از جان ما نور امید

 

نخلهای پر ثمر خشکیده شد 

نخلداران را امل برچیده شد 


خرمن و ماهی گُل نابود شد 

چاه ها خشکید و شادی دور شد 


لیمو و انبا دگر ناورده بر 

خشک گشت و باغ شد زیرو زبر 


رود خشکید وزمین لب باز کرد 

مرد ماهی مرغ هم پرواز کرد

 

بارالها ای خدای چاره ساز 

چون تویی بیچارگان را چاره ساز 


بحر ما باران رحمت کن عطا 

ای عطا بخش کلام هل اتی


شعر از سیدحسن موسوی 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۴:۵۲
احسان دادی پور



🔶 دهو


روستای زیبای دُهو درغرب شهرستان میناب قرار اِیگِفتن که فاصله اش با مرکز روستا(تیاب)۵کیلومترن و با مرکز شهر ۱۵کیلومتر 

که از شمال بَ روستای نَخل اِبراهیمی، از جنوب به جنگلهای زیبای سولان کِ محل رُشد کَرَت إن،از غرب بِ بندر تیاب و از شرق به شهرستان میناب راه اِیشَستِن، 

دهو در لغت به معنای قرار گرفتن بین دو آب هَستِن 

قبلاً شون اَگفته که بخاطر این اسم إیجا دُهو شو دادن، کِ بین دو هو قرار اِیگِفتن، یعنی بین رودخونه مینو و دیریای تیو(تیاب) 


شغل اکثر مردمش دامداری و کشاورزین که متٱسفانه بخاطر بی آبی مغون همه خشک بودن


اقتصادشون هم از راه کشاورزی، دامداری، ماهیگیری، و تجارت با کشورون حوزه خلیج فارس تٱمین ابودَ.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۴:۴۸
احسان دادی پور

دمشهردمشهردمشهردمشهر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۳۸
احسان دادی پور

باز باران با ترانه/دیشب آمد نم نمانه 

همره یک باد وحشی/قطره قطره،نازدانه

ای خدای مهربانی/قدردانیم مخلصانه

میکشد میناب و سدش/انتظاری عاجزانه

تاکه بخشی اندکی از/حسن و لطف بی کرانه 

یاد می آرم زمانی/بارش سخت شبانه

بر سر این شهر زیبا/هفته ها ، چه بی بهانه

سفره های زیر زمینی/مملو از آب خزانه

سبزی باغات میناب/موج می زد ماهرانه

دور میگشتم ز خانه/سوی روستا ، شادمانه

اینک اما خشک گشته/تا به حد محرزانه

کرده ویران روستا را/چاله ها، خانه به خانه

سهم شهرم از زمستان/باد و خاک وحشیانه

ای خدای خوب و رحمان/از تو خواهیم خاضعانه

تا دهی ما را نجات از/خشکسالی زمانه  

ای نصیر ذکر خدا گو / او که باشد جاودانه

          شاعر : محمدامین محمدی ( نصیر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۲۵
احسان دادی پور