جـــوان مـیـنـابــی

جوانان شهرستان میناب
Instagram

جـــوان مـیـنـابــی

جوانان شهرستان میناب

اسلایدر

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جـــوان مـیـنـابــی

فضایی برای معرفی هرچه بیشتر این شهر جنوبی ایران؛ همچنین تلاش برای معرفی آداب و رسوم، صنایع دستی، محصولات غذایی، کسب و کار و نوع گویش های مختلف این شهرستان به جوانان امروزی...

«مرجعی برای جوانان میناب»

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار مینابی» ثبت شده است

 شهر مه

شعر از :“یعقوب یزدان پناه” روستای گورزانگ

                


شهر مه شناخته إن با تولک و جلبیل خوسی

هما جلبیل که أپوشن داداون مون توعروسی

شهرمه شناخته إن با تغون و پیشون وکاشی

شیرون مغ أرهتی باوایی توی گراشی

یاهما پری و پروند و هما تولک و داسی

خوردن هوون جهله که أرهمون توی تاسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۰۹:۰۸
میثم حسن زاده

توکجا خواب شدی

شعر از :“یعقوب یزدان پناه” روستای گورزانگ

 

بی بی مینو!بی بی مینو!توکجاخواب شدی؟

به   کدامین   گنه أت    منحصر  قاب   شدی

توجفا دیده شدی مابه شماباخته إیم

برو   بانو   که  تو  اینجا  ته   مرداب   شدی

غم ماشد دوبرابر که چه آمدسرتان

ندریدی    و     دریدند    که    نایاب    شدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۰۸:۳۱
میثم حسن زاده

طنز تلخ ای نگاهون

شعر از :“هادی هاشمی” روستای گورزانگ

بپِ فاطکو غمونی دُخت و دوماری نهسته

بدی خو زیادی اِشنو وله حیف که لُوی بسته

هستومِن یه تا سوال و یه تا شهر جوابُم هادت

یه تا مینوی تو مینو دختْ خو به سرحدی نادت

په چه بو که گفشو بادن بپ فاطکوْ بیچاره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۰۷:۴۴
میثم حسن زاده

به باد رفت

شعر از :“یعقوب یزدان پناه” روستای گورزانگ

به باد رفت " اینجا تمامی روزهای "شاد"رفت

سرهای کل نخیلات به"باد"رفت

رودخانه ها شده أند هم منابع حرص

شن های بستر آنها "زیاد"رفت

آنقدر به دروغ آب برده ای از آنامیس

که بین ما و شما "اعتماد"رفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۰۷:۱۹
میثم حسن زاده

مـیـنـاب بـه زبـان شـعـر


مِه دِلُم هَنوز تَنگِ لُنگُ و کَپَرِن

مینُوی هر جا بِرِت از همه سرحدیُن سَرِن

چوک مُغِنُ ، لیمو و انباء

چوک دریا هر جا بِرِت ، سر دستیش اَبَرِن

همیقدر بس ، مه خیلی ازشون تعریف ناکُنُم

اَتِرسُم که اگه بِگَم ، چِهمُون ناپاک چِهمی بِزَنِن

مینُوی با غیرتن ، اهل علمُ و اَدَبِن

هر کجا حرف از معرفت بِبِو ، مینابی سرآمدن

فرقی نین پیر یا جَوون ، هَمَشون زحمتکشِن

با یه همه کار و تلاش ، اکثراً از قشر کم درآمدن

توی یه شهر کوچِک ، مشروب و مواد در فَغُنِنِ

نیروی انتظامیمون هم که فقط پی کسب درآمدن

...............

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۵
علیرضا جعفرى