شعری از محمدامین محمدی(نصیر) باران
سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۲۵ ق.ظ
باز باران با ترانه/دیشب آمد نم نمانه
همره یک باد وحشی/قطره قطره،نازدانه
ای خدای مهربانی/قدردانیم مخلصانه
میکشد میناب و سدش/انتظاری عاجزانه
تاکه بخشی اندکی از/حسن و لطف بی کرانه
یاد می آرم زمانی/بارش سخت شبانه
بر سر این شهر زیبا/هفته ها ، چه بی بهانه
سفره های زیر زمینی/مملو از آب خزانه
سبزی باغات میناب/موج می زد ماهرانه
دور میگشتم ز خانه/سوی روستا ، شادمانه
اینک اما خشک گشته/تا به حد محرزانه
کرده ویران روستا را/چاله ها، خانه به خانه
سهم شهرم از زمستان/باد و خاک وحشیانه
ای خدای خوب و رحمان/از تو خواهیم خاضعانه
تا دهی ما را نجات از/خشکسالی زمانه
ای نصیر ذکر خدا گو / او که باشد جاودانه
شاعر : محمدامین محمدی ( نصیر)
۹۴/۱۱/۰۶